استاد شما گناه می کنید؟!
مقدس اردبیلی (قدس الله روحه الشریف) و سوال جالب طلبه نوجوان
بسم ستّار العیوب
- استاد شما گناه می کنید؟!
نوجوانی که تازه وارد جمع طلاب علوم دینی شده بود و عبای نه چندان بزرگی بر دوش خود انداخته بود، این سؤال را از مقدّس پرسید.
مقدّس که تازه از کلاس درس اخلاق بیرون آمده بود و به سؤالهای تک تک طلبه ها پاسخ میداد با شنیدن این سؤال متعجّب و خاموش شد و یک لحظه جثّهی نحیف طلبهی تازه وارد را از نظر دیدگانش گذراند و لبخندی زد و فرمود:
این چه سؤالی است پرسیدی پسرم؟ انسانها همهشان جایزالخطایند. - انسانها را می دانم استاد، شما خودتان چطور؟! مقدّس دوباره با لبخند جواب داد: الله اکبر...
حالا که اینقدر اصرار میکنید نه! من گناه نمیکنم! - آیا فکر گناه هم نمیکنید؟ مقدّس گفت: نه عزیز دلم! فکر گناه هم نمیکنم. سماجت طلبهی تازه وارد که به اوج خود رسیده بود، تازه پرسید: چطور؟!
مگر امکان دارد استاد؟! مقدّس جواب داد: آری امکان دارد! قبول ندارید؟ من از شما سؤالی میپرسم، جواب صحیح آن را بدهید. آیا شما نجس میخورید؟! نوجوان خام احساس کرد استاد با وی از در دشمنی برآمده است.
رنگ از چهرهاش تغییر یافت و کمی عقب کشید و گفت: - نه استاد! مقدّس دوباره فاتحانه پرسید: حالا بگو ببینم فکر خوردن نجس را هم میکنی؟! این بار طلبه مبتدی به یک حرف بسنده کرد: نه! مقدس فرمود:
گناه نزد من همانند آن ناپاک و نجس است.
طلبه در حالی که عرق شرم بر پیشاپیش سنگینی میکرد از نزد مقدس دور شد و به گوشهای رفت تا در مورد حرفهای استاد فکر اساسی بنماید...
هنگامی که زمانی در مجلس زنان از مادر مقدّس اردبیلی از راز پیشرفت و مقامات عالی معنوی او پرسیدند وی در پاسخ بعد از حمد الهی به ذکر خیر از فرزند دلبند خویش کرد و چنین گفت:
من هرگز لقمهی شبههناک نخورده ام و قبل از شیر دادن بچّه، وضو میگرفتم و ابداً چشم به نامحرم نمیانداختم و در تربیت کودک بعد از شیر باز گرفتن میکوشیدم و نظافت و طهارت او را مراعات میداشتم و با بچّههای خوب او را مینشاندم.